امروز هم از یه لحاظ دلم گرفته ...هم خوشحالم

نمیدونم چرا دلم گرفته ..ولی واسه این خوشحالم که دیگه فارغ التحصیل شدم و لیسانس و گرفتم

واقعا 4سال مثل برق وباد گذشت..ولی نمیدونم واقعا من تو این 4سال چقدر تغییر کردم..چقدر کارای مثبت

کردم ...وخیلی کارای دیگه...

اما همیشه به این اطمینان داشتم که خدا تنهام نذاشته ومن خیلی ازش ممنونم...و امیدوارم تو هیچ مرحله از

زندگیم تنهام نذاره...اگه تنهام بذاره ..اونوقته که دیگه منم هیچی نیستم

پس خدا جونم خیلی دوست دارم

به قول بچه ها مخلصیم

نظرات شما عزیزان:

ناصر دریایی

ساعت20:50---1 ارديبهشت 1391

[وب سایت] - [ایمیل]

وبلاگ جالبی داری به منم سر بزن خوشحال میشم

فرزاد

ساعت20:54---2 مهر 1390

[وب سایت]

سلام.اين مطلبتون منو ياد دوران دانشگاه خودم انداخت،يادش بخير.صد آفرين به شما كه خدا رو دليل موفقيتتون ميدونين.تو مراحل بعد از دانشگاه هم انشالله موفق باشين.

behrooz

ساعت19:59---20 شهريور 1390

salam eli han:


kheyli mazerat mikham oomahi o man nabudam. ye moshkeli baram pish omase bud. omidvaram emtehanaro khob gozarunde badhi.

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: